سخن دل
شعری بر آب ، دشنه در خواب
اسبی در مه ، مهتاب در مرداب
زخمگاهِ آهو ، چشم براهِ جادو
جنگجو ، جنگجو
از آشتی بگو
عقابِ بی پر ، بسترِ خاکستر
طاووس در آتش ، سرداری بی سر
چه شد؟ چه شد؟ پایانِ قفس
چه شد؟ چه شد؟ نورِ مقدس
جنگجو ، جنگجو
از آشتی بگو
پای این کتیبه ی شکسته
پا دراز کن ای همیشه خسته
کنار ستون های در خونگاه
دست ما جان پناه
خوشترین ساز در راه
مرا ببر به کوچه ی حمید
مرا ببر به تخت جمشید
دبستان جهان تربیت
ببر به کلاسِ آخر تبعید
جنگجو ، جنگجو
از آشتی بگو......